English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6115 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance U در یاد ندارم بخاطر ندارم
I'm uneasy about it. U من باهاش راحت نیستم.
with all the fixings [American E] U با همه و هر چیزی که باهاش می آید
with all the trimmings U با همه و هر چیزی که باهاش می آید
a wedding with all the trimmings [fixings] U یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
with all the frills U با همه تزئینات که باهاش می آید
I don't know what to do with that. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
you bet/you bet your boots/you bet your life <idiom> U بدون هیچ مشکلی
We are confronting a difficult problem. U با مسأله مشکلی روبرو هستیم
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem. U گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
application U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
applications U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
It was terribly hard work getting to the top of the mountain. U رسیدن به نوک کوه کا ربسیار مشکلی بود
All right? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
Is everything all right? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
carbon ribbon U ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
softest U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softer U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
i have nothing U ندارم
I am dead broke . I am penniless. U یک غاز هم ندارم
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
i am not a with him U با او اشنایی ندارم
i have no objection to that U به ان اعتراضی ندارم
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
i dont meant it U مقصودی ندارم
i am not in U حالش را ندارم
i do not feel like working U کار کردن ندارم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
No offence! U قصد اهانت ندارم!
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
I have no small change. U من پول خرد ندارم.
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
i have no work today U امروز کاری ندارم
I am not in the mood. U حال وحوصله ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
I cant do any crystal – gazing . U علم غیب که ندارم
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
I have nothing to do with him . U با اوسر وکاری ندارم
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
I am minding my own business. U کاری بکار کسی ندارم
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
I have nothing more to say . U دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
i have nothing else U هیچ چیز دیگر ندارم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
I cant take (stand) it any longer. U بیش از این تاب ندارم
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
I dont wish ( want ) to malign anyone . U میل ندارم بد کسی را بگویم
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I have no claim to this house. U نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . U با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
fault U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faulted U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faults U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I don't socialize much these days. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Recent search history Forum search
1I am good with figures,how about you?
1فنلاند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com